با این حال، لذت احوالپرسی با پدر و مادر تا حدودی مختلط بود. زیرا اکنون اقامت دوست داشتنی و یک هفته ای در کلبه به پایان می رسد. گاوها و بزها برای فصل چمن زنی به خانه برده می شدند و انبارها برای چند هفته بسته می شدند.
وقتی در تابستان مردم و چهارپایان دوباره به آنجا می رفتند، بچه ها درس خواندن و مدرسه را شروع کرده بودند. هیچ بحثی وجود ندارد که اجازه داشته باشید در کلبه راه بروید، چه رسد به اینکه اجازه داشته باشید در آنجا بمانید.
فال چای انلاین
اما اکنون بهترین کار این بود که تمام افکار غم انگیز، در مورد مطالعه و زندگی محدود را کنار بگذاریم. مطمئناً کارهای دیگری برای انجام دادن داشتید.
پله به تازگی با یک دسته ماهی قزل آلا به خانه آمد که در حالی که برای گله داری گاوها بیرون رفته بود به آنها غذا داد.
السا ماهی را به سرعت و با مهارت تمیز کرد و سپس آن را در ماهیتابه روی آتش درخشان سرخ کرد.
اینگگارد سیب زمینی را آبکشی کرد، ظروف چوبی را شسته و چاقوها را تمیز کرد.
آنجلا میز را چید که تا شد، بنابراین بزرگ بود. او آن را با گلهای جنگلی و سبزه تزئین کرد، که سیلویا، ماگلنا و ویوا آنها را از جنگل به خانه آوردند، در حالی که پل حیاط را مرتب کرد و چنگک زد و خاک برگها و چوبهای برس را با خود برد.
فال چای یکشنبه
گرترود داخل محفظه شیر را حصار کشید. او کاسههای فیله و پنیر بز را بیرون آورد و کیکهای نان جو نرم را به قطعات مناسب برای غذا خرد کرد. تغییر کره را با کره زرد و تقریباً خوشبوی گل وسط میز گذاشت. با کمک او فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استدلال کرد که جایگاه افتخار را در آنجا حفظ کند، مهم نیست که چقدر آنجلا به چنین شیوه ضعیفی برای چیدن سفره اعتراض کرد.
کره زرد مایل به قهوه ای و پنیر دلمه تازه که آنقدر خشک بود که پف کرد، هرچند کهنه و رسیده نرم و لذیذ شد، هم سرو می شد.
در دوردستهای جنگل، بالاخره میتوانیم آوازهای پر حرف و شادی بلند همسایهای را بشنویم.
فال چای شنبه
مشخصاً کاله و سارا با هم بودند و بنابراین تمام روز تحت تعقیب بودند. دزدها فکر می کردند که چنین چیزی بسیار عجیب فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است و اگر حداقل سارا در کلبه ها می ماند تا همه آنها را به درستی بیدار کند، حتی اگر تمام روز برای این کار طول بکشد، بسیار مناسب تر و بهتر بود.
سیلویا خیلی جوان و کوچولو بود و لباس های نازک و نرمی داشت، بنابراین مگلنا می توانست او را خوب نگه دارد، حتی کمی او را تکان دهد و پشه ها را از چهره کوچک و رنگ پریده اش دور نگه دارد.
وقتی سیلویا غریبه ها را دید، سر جایش نشست. او یکی از آنها را صدا زد، مادرش، که بلافاصله فهمید که او چنین “دوست صمیمی” را اینجا در کلبه ها به دست آورده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، که هرگز اجازه نخواهد داشت او را ترک کند.
فال چای شمع
حالا که خطبه تمام شد و «کشیش» به جنگل رفت، بین همه بچه ها جنب و جوش و سروصدا به پا شد.
السا، دختر بزرگ معاونت، که کلبه ها متعلق به او بود، وقتی مادرش را خیلی زود دید، خیلی ناراحت شد. او و بچههای دیگر برنامههای بسیار درخشانی در مورد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استقبال از والدین و عمه گردا در جشن گرفته بودند. و حالا آنها را بدون اینکه حتی یک کار برای جشن خود انجام دهند، پیدا کردند. بنابراین حالا السا به سختی وقت داشت قبل از اینکه به سمت بالا حرکت کند، که از همه چیزهایی که پاهایش حمل می کرد ناراحت بود، سلام کند.
او با وحشت فکر کرد که اتاق بسیار ناپاک توسط مادر دیده خواهد شد. مادری که تا غروب یکشنبه به کلبه نمی آمد.
برای او و همچنین برای چهار خواهرش آنجلا، اینگگارد، گرترود و ویوا، که آنها نیز به تازگی بیدار شده بودند، هنوز به خوبی صبح بود.
با این حال، السا “روفورز”، اینگگارد و گرترود همیشه جدانشدنی را با خود آورد. و در حالی که با نیروهای متحد، هیاهو میکردند، رختخواب درست میکردند، جارو میکردند، گندم گلف را چنگک میزدند، اجاق را جارو میکردند، آتش روشن میکردند و قهوهساز را روشن میکردند، وقتی مادر و اهل خانه آمدند همه چیز خوب و منظم داشتند.
فال چای شبانه
ماگلنا از پیروی از الگوی او بسیار خوشحال می شد، آنچنان که اکنون به طرز وحشتناکی در معرض دید قرار گرفته بود و در میان این همه اشراف تنها بود. چون آنته در حال موعظه بود، دو زن خوش لباس نیز آمده بودند. کلاههایی با روبانهای ابریشمی، دستکشهایی شبیه توری، روی دستهایشان و لباسهای پارچهای بسیار نزدیک به پا داشتند.
روی پاهایشان نوارهای لفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استیکی داشتند.
و این خود شماس بزرگ بود که در گروه آنها دنبال شد. ماگلنا فوراً او را شناخت، زیرا در حالی که به تنه درخت کاج تکیه داده بود و به آنته گوش میداد، مانند آن در کلیسای کوچک، آرام و درخشان از چشمانش میدرخشید. “معتبر” و قد بلند به نظر می رسید. مگلنا وقتی به او نگاه می کرد احساس می کرد خیلی کوچک و کوچک. اما او نمی توانست دور شود و به دنبال آنته برود.
زیرا سیلویا روی بغل او نشسته بود و می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است بچه کوچکی شود.
- ۰ ۰
- ۰ نظر